جیگر مامان امیرحسینجیگر مامان امیرحسین، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

عشق من امیرحسین

شب یلدا

سلام امید زندگی من سلام قشنگترین هدیه خدا به من دوست دارم خوشمل من امشب شب یلدا هستش و من و شما و بابایی خونه عزیز دعوتیم امیدوارم امشب بهت خوش بگذره آخه دورت شلوغ میشه و حسابی مشغول شیرین کاری کردن میشی گل من . میخوام یه چند روز مرخصی بگیرم و پیشت بمونم تا شما یکم خوشحال بشی میدونم این کار کردن من باعث شده تو اذیت بشی ولی چیکار میشه کرد گل من اما اما اما تو باید بدونی من چقدر دوست دارم و همه این زحمتها به خاطر آینده خودته گل مامان.دوست دارم هزارتا. ...
30 آذر 1392

درد دل مامان

سلام جگر من این چند وقت مامان خیلی سرش شلوغه هم کار اداره و هم کار خونه و نگهداری شما و هم درس و امتحان حسابی کلافم کرده عمر من  اما از شما معذرت می خوام به خاطر اینکه بعضی وقتها از فرط خستگی مجبورم یکم تورو دعوا کنم خدایی تو خیل یشیطون شدی و از سر و کله من همش در حال بالا رفتنی عزیزم . اما من دوست دارم اندازه یک دنیا ...
24 آذر 1392

بدون عنوان

سلام عشق مامان سلام عمرمامان امروز اومدم تا چند تا عکس که دایی جونت دیشب ازت گرفت برات بزارم تو وبلاگت عشق من میدونی چقدر شیرین شدی مثل آدم بزرگها حرف میزنی  همه قربون صدقه تو میرن . دیشب اینقدر شیرین شده بودی که زنداییت بردت خونشون و این بلارو سرت آورد نمیدونی چقدر خندیدیم و خودت کیف کرده بودی. اینجا هنوز پسملی بودم و هی داشتم فیگور میگرفتم و اینجا تبدیل شدم به خاله موشه هههههههههههههههههه     و دوباره اینجا از مرحله دخمل بودن در اومدم و شدم عشق مامانم امیر حسین   ولی هنوز دست از شیطنت بر نداشتم ههههههههههههههههههههه ...
20 آذر 1392

چند تا عکس دیگه از نی نی بودنم

سلام عزیز دل مامان دوست دارم گل پسرم هنوز عکسهای جدیدتو نریختم روی کامپیوترم به محض اینکه بریزم میزارم تو وبلاگت تا همه ببیند چقدر بزرگ شدی بازم تعجب کردم هههههههههههههههههههه اینجا هم همینطور میدونید چیه من هر وقت دوربین میدیدم تعجب میکردم امیرحسین دانشمند و درس خوان وووووووووووووووو خندان و باز هم شاهکاری از پدر و مادر در جهت خنک نمودن کله من اینم یه عکس دیگه از تولدم البته با زیر شلواری     ...
17 آذر 1392

عکسهای خاطره انگیز

گل مامان چند تا عکس از یواش یواش بزرگ شدنت میزارم اینم هنری مشترک از مامان و بابا جهت زیباسازی کله من هههههههههههه و اینجا تولد یک سالگی من تو خونه خاله جونم البته ناگفته نماند خانوادگی بود مهمون نداشتیم   من هنوزم این ماشین رو دارم و هنوز کلی ازش کار میکشم هههههههههههههههه ...
16 آذر 1392

میخوام اگه بشه چند تا عکس برات بزارم البته از وقتهایی که خیلی نی نی بودی

جیگر مامانا الان کلی بزرگ شده قربونش برم قشنگ حرف میزنه و خیلی شیطونی میکنه دورش بگردم . به زنداییش میگه دخترم هههههههههه و همه از حرفاش خندشون میگیره خداروشکر همه تو خانواده ما و شوشو دوستش دارند شدید.
11 آذر 1392